امروز پنج شنبه , 10 آبان 1403

پاسخگویی شبانه روز (حتی ایام تعطیل)

10,000 تومان
  • فروشنده : بانک تحقیق
  • مشاهده فروشگاه

  • کد فایل : 39798
  • فرمت فایل دانلودی : .doc
  • تعداد مشاهده : 6.3k

دانلود تحقیق درمورد آداب و سنن پيامبر گرامى اسلام

دانلود تحقیق درمورد آداب و سنن پيامبر گرامى اسلام

0 6.3k
لینک کوتاه https://daftaroketab-comshemshakgozaresh.pdf-doc.ir/p/ebe356f |
دانلود تحقیق درمورد آداب و سنن پيامبر گرامى اسلام

با دانلود تحقیق در مورد آداب و سنن پيامبر گرامى اسلام در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق آداب و سنن پيامبر گرامى اسلام را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق آداب و سنن پيامبر گرامى اسلام ادامه مطالب را بخوانید.

نام فایل:تحقیق در مورد آداب و سنن پيامبر گرامى اسلام

فرمت فایل:word و قابل ویرایش

تعداد صفحات فایل:43 صفحه

قسمتی از فایل:

مبحث آداب و سنن نبي اکرم صلي الله عليه و آله داراي گستردگي فراواني مي باشد که در اين مقاله به چند جنبه رفتاري ايشان مي پردازيم. البته از آن جهت که باعث خستگي خوانندگان عزيز نشود آن را به سه قسمت تقسيم مي نماييم.

رواياتى چند درباره  پاره‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت

از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت

آداب آن جناب در سفر

رواياتى درباره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن

آداب آن حضرت در خوردني ها و آشاميدنى‏ ها

  در معانى الاخبار به يك طريق از ابى هاله تميمى از حسن بن على عليهماالسلام و به طريق ديگر از حضرت رضا، از آباء گراميش از على بن الحسين از حسن بن على(ع) و به طريق ديگرى از مردى از اولاد ابى هاله از حسن بن على(ع) روايت شده كه گفت: از دائى خود هند بن ابى هاله كه رسول خدا را براى مردم وصف مى‏كرد تقاضا كردم كه مقدارى از اوصاف آن حضرت را براى من نيز بيان كند، بلكه به اين وسيله علاقه‏ام به آن جناب بيشتر شود او نيز تقاضايم را پذيرفت و گفت: 

رسول خدا(ص) مردى بود كه در چشم هر بيننده، بزرگ و موقر مى‏نمود و روى نيكويش در تلألؤ چون ماه تمام و قامت رعنايش از قامت معتدل بلندتر و از بلند بالايان كوتاهتر بود، سرى بزرگ و مويى كه پيچ داشت و اگر هم گاهى موهايش آشفته مي شد شانه مى‏زد، و اگر گيسوان خود را بلند مي نمود، از نرمه گوشش تجاوز نمى‏كرد. رنگى مهتابى و جبينى فراخ و ابروانى باريك و طولانى داشت و فاصله بين دو ابرويش فراخ بود، بين دو ابروانش رگى بود كه در مواقع خشم از خون پر مى‏شد و اين رگ به طورى براق بود كه اگر كسى دقت نمى‏كرد خيال مى‏كرد دنباله بينى آن جناب است و آن حضرت كشيده بينى است، محاسن شريفش پُر پشت و كوتاه و گونه‏هايش كم گوشت و غير برجسته بود، دهانش خوشبو و فراخ و بيشتر اوقات باز و دندانهايش از هم باز و جدا و چون مرواريد سفيد، و گردنش در زيبائى چنان بود كه تو گويى گردن آهو است، و از روشنى و صفا تو گويى نقره است، خلقى معتدل داشت. فاصله بين دو شانه‏اش زياد و به اصطلاح چهار شانه بود. بند دستهايش كشيده و محيط كف دستش فراخ و استخوان ‏بندى آن و استخوان ‏بندى كف پايش درشت بود. سرا پاى بدنش صاف و استخوانهايش باريك و بدون برآمدگى بود، و گودى كف پا و دستش از متعارف بيشتر و دو كف قدمش محدب و بيشتر از متعارف برآمده، و هم چنين پهن بود، به طورى كه آب بر آن قرار مى‏گرفت، وقتى قدم برمى‏داشت تو گويى آن را از زمين مى‏كند و به آرامى گام برمى‏داشت و با وقار راه مى‏پيمود، و در راه رفتن سريع بود، و راه رفتنش چنان بود كه تو گويى از كوه سرازير مى‏شود، و وقتى بجائى التفات مى‏كرد با تمام بدن متوجه مى‏شد، چشمهايش افتاده يعنى نگاهش بيشتر به زمين بود تا به آسمان، و آن قدر نافذ بود كه كسى را ياراى خيره شدن بر آن نبود، و به هر كس برمى‏خورد در سلام از او سبقت مى‏جست.

راوى گفت پرسيدم: منطقش را برايم وصف كن، گفت: رسول خدا(ص) دائما با غصه‏ها قرين و دائما در فكر بود و يك لحظه راحتى نداشت، بسيار كم حرف بود و جز در مواقع ضرورت تكلم نمى‏فرمود، و وقتى حرف مي زد كلام را از اول تا به آخر با تمام فضاى دهان ادا مى‏كرد، اين تعبير كنايه است از فصاحت، و كلامش همه كوتاه و جامع و خالى از زوائد و وافى به تمام مقصود بود. خُلق نازنينش بسيار نرم بود، به اين معنا كه نه كسى را با كلام خود مى‏آزرد و نه به كسى اهانت مى‏نمود، نعمت در نظرش بزرگ جلوه مى‏نمود، اگر چه هم ناچيز مى‏بود، و هيچ نعمتى را مذمت نمى‏فرمود، و در خصوص طعام ها مذمت نمى‏كرد و از طعم آن تعريف هم نمى‏نمود، دنيا و ناملايمات آن هرگز او را به خشم در نمى‏آورد، و وقتى كه حقى پايمال مى‏شد از شدت خشم كسى او را نمى‏شناخت، و از هيچ چيزى پروا نداشت تا آن كه احقاق حق مى‏كرد، و اگر به چيزى اشاره مى‏فرمود با تمام كف دست اشاره مى‏نمود، و وقتى از مطلبى تعجب مى‏كرد دست‏ها را پشت و روى مى‏كرد و وقتى سخن مى‏گفت انگشت ابهام دست چپ را به كف دست راست مى‏زد، و وقتى غضب مى‏فرمود، روى مبارك را مى‏گرداند در حالتى كه چشم ها را هم مى‏بست، و وقتى مى‏خنديد خنده‏اش تبسمى شيرين بود به طورى كه تنها دندان هاى چون تگرگش نمايان مى‏شد.